محمود خوارزمی مشهور به پوریای ولی، پهلوان، صوفی و شاعر سده هفتم و هشتم هجری به شمار میرود که در ورزش باستانی و زورخانهای ایران، جایگاه مهمی دارد و به سبب حکایتهایی در خصوص جوانمردی و از خودگذشتگی او به شهرت رسیده است.
محمد خوارزمی ملقب به “پوربای ولی” است، بای لقب او در ترکی به معنی بزرگ و ولی نام پدرش یا اشارهای به مقام پیشوایی و قطبیت او است. برخی نیز ولی را نام خود او و بای را همان بیگ ترکی، لقب پدرش دانستهاند. نزدیک ترین تذکره نویس به زمان این ورزشکار نامدار ایرانی، کمالالدین حسین گازرگاهی، مؤلف مجالس العشاق است که لقب او را “پریار” یاد کرده است که پوریا ترکیبی از ۲ کلمه پری و یار است و بر افرادی اطلاق میشود که در انجام کارهای شگفتانگیز ممتاز بودهاند، در خصوص زادگاه این پهلوان ارجمند نویسندگان اختلاف نظر داشته اند برخی ایشان را از مردم اورگنج یکی از شهر های خوارزم می دانند. سیدمحمود دامادی گردآورنده کتاب الأدب المروه معتقد است:پهلوان محمود خوارزمی در ۶۵۳ قمری در شهر اورگنج دیده به جهان گشود و آموزش عرفانی و ورزش در زورخانه را در منطقه خوارزم آغاز کرد و به درستی یادآور شده است: زمان تولد پوریای ولی این پهلوان و شاعر نام آور ایرانی مصادف با دوره اول حکومت هلاکوخان، آشفتگی کشور ایران و ناراحتیهای ناشی از عواقب ایلغار مغولان به سرزمین ایران بوده است. همین وضع اجتماعی مملکت بود که در نفس روح، دل و جان او تاثیر گذاشت و سبب تجلی تلاطم های روحی او در اشعار و آثارش شد. وی می نویسد: تمام تواریخ و تذکره نویسانی که به نحوی شرح حال این پهلوان جوانمرد و معرفت پیشه و عارف نیک اندیش را نوشتهاند، صرفنظر از اینکه مقام پهلوانی ستوده اند، همه با هم به صفای روح و طبع والای پوریای ولی اعتراف کرده اند و حتی درباره او داستان ها نوشته اند که این داستان ها بیشتر به افسانه ها شباهت دارد اما خود نشانه روح جوانمردی و صفای باطن این پهلوان قرون و اعصار ایران است. (۱) البته داستان زندگی پوریای ولی، اصل و نسب و هویتش و محل تولد و زندگی اش مانند بسیاری از شخصیت های تاریخی دارای اختلافات زیادی است که به راحتی و به صورت شفاف نمی توان درباره آن سخن گفت. برای نمونه عده ای او را از اهالی هرات می دانند و برخی دیگر معتقدند که او اهل اورگنج از شهرهای خوارزم یا از مردم گنجه بوده است و برخی نیز وی را اهل خوی و سلماس می دانند. در یک طومار قدیمی که از زمان صفویه و حدود ۴۰۰ سال قبل این طور آمده است که پهلوان پوریای ولی از شهرستان خوی بوده است و البته که متن کامل و تصویر این طومار در کتاب «ورزش های باستانی ایران» اثر پرویز ورجاوند موجود است.
جوانمردی و پهلوانی پوریای ولی در کشتی
پوریای ولی از همان زمان جوانی کشتی می گرفت و همچنین پیشینه پوستین دوزی و کلاه دوزی داشت و در همان دوران جوانی به شهرهای گوناگون ایران و هندوستان سفر می کرد و در همه جا کشتی می گرفت تا این که به پهلوانی مشهور شد. این پهلوان در میان ورزشکاران ایران نمونه ای از پایمردی، جوانمردی و اخلاق است و در مقام یک قدیس نیز در میان مردم جایگاه والایی دارد. همچنین از نظر اخلاق میان عامه مردم به ویژه ورزشکاران جایگاه والایی دارد. در واقع پوریای ولی در میان ورزشکاران ایران اسوهٔ جوانمردی و از خودگذشتگی است و در زورخانه ها هنگام انجام دادن کارهای دشوار، مانند سنگ گرفتن، نام او را بر زبان می آورند. در ابتدای هر کشتی نیز اشعاری خوانده می شود که منسوب به اوست. همچنین بوسیدن خاک گود کشتی اشاره ای به قدم بوسی پوریای ولی است. در یک طومار قدیمی دوازده اصل، به عنوان اصلهای اساسی پهلوانی و جوانمردی، آمده که از آنها به عنوان اصول پوریای ولی یاد شده است. از جملهٔ این اصول احترام به پیش کسوت (کهنه سوار)، دروغ نگفتن، دشنام ندادن، ترک نماز نکردن و محبت به مردم است. در زمینهٔ فنون کشتی نیز ۳۶۰ فن را به او نسبت داده اند.در کتاب جستوجو در تصوف دکتر زرینکوب در این باره چنین آمده است:به موجب روایات در ایام جوانی قدرت جسمانی وی سبب شد که بر تمام زورآوران ایران و توران غلبه جوید و در روزگار پیری قدرت روحانی که در وی بود موجب گشت که بر تمام اولیاء و زهاد عصر برتری یابد. گویند سبب آنکه به عالم معنوی روی آورد آن بود که وی به بنگال (مجالس العشاق جونی) رفت که پادشاه آنجا پهلوانی نامآور داشت و مقرر شد که وی با پهلوان خوارزم دست و پنجه نرم کند.این پهلوان که در مقابل پهلوان محمود خود را چون قطرهای در پیش دریا میدید سخت نگران شد. از این رو کوشید تا شاید با تقدیم نذر و نیاز و دعا و تضرع به درگاه خداوند بر حریف غلبه یابد.(۲)
وی به عنوان پهلوان، مرشد، مربی و راهنما به قول رضاقلی خان هدایت نهایت شهرت را به دست آورده بود. هدایت قبول عامه پهلوان محمود را در خوارزم زیاده از حد دانسته و ارادت مردم را به او در حد نهایت اظهار کرده و آن گاه شرح احوال وی را چنین آورده است: اسم شریفش پهلوان و تخلصش قتالی است و در جوانی بر همه پهلوانان ایران و توران به قوت جسمانی غلبه داشته و در پیری بر جمیع سالکان راهروان عالم به نیروی روحانی مقدم شده. گوینده سبب قوت روحانی او این بوده که به شهری از شهرهای بنگاه رفته پادشاهان شهر را پهلوانی بوده مقرر شد با پهلوان خوارزمی کشتی گیرد و چون آن مرد خود را در جنب پهلوان محمود مثال قطره ای از دریا می دید تشویقش کردند به نذر و نیاز و دعا پرداخته که بر وی غلبه یابد. صبحگاه روز پیش ار مسابقه، پوریای ولی، که برای ادای نماز به مسجد رفته بود، شنید که زنی گریان و اشک ریزان به درگاه خدا دعا می کند که فرزندش را در مسابقه با پهلوانی که همه می گویند، شکست ناپذیر است، کمک کند؛ زیرا اگر پسرش شکست بخورد، حیثیت و آبروی او در هند بر باد می رود. پوریا با شنیدن درد دل مادر پهلوان هندی، تصمیم می گیرد خود را مغلوب حریف کند. از این رو، هنگامی که با او روبرو می شود، پس از کشاکش بسیار، شگردی به کار می برد که مغلوب رقیب خود شود. در میان ناباوری همه، پوریای ولی مسابقه را می بازد تا دل مادر پهلوان هندی نشکسته باشد. از آن پس پوریا در میان پهلوانان نماد جوانمردی و گذشت در عین قدرت و زورمندی شده است. در همهٔ این افسانه ها و داستان های عامیانه، دربارهٔ شجاعت، تسلط او به فنون کشتی و توانایی های روحی و جسمی وی سخن رفته است.(۳)
آثار بر جای مانده از پوریای ولی
محمد خوارزمی دیوان اشعار خود را در ۷۰۳ قمری با عنوان کنزالحقایق به پایان رساند. این کتاب مشتمل بر پنج مقاله و یک هزار و ۳۰۰ بیت است در ابتدای کتاب پس از حمد و درود بر پیامبر(ص)، خلفای چهارگانه مدح شده اند. کتاب دارای مطالبی عرفانی و اخلاقی دربارهٔ ایمان، شهادت، طهارت، نماز، روزه، زکات، حج، جهاد با نفس، عشق، مراد از مهدی موعود و صفات آن حضرت، میزان و قیامت است که در ضمن حکایاتی آمده است. کنزالحقایق در ۱۳۵۲ در تهران به چاپ رسیده است. مجموعهٔ رباعیات پوریای ولی که نسخهٔ خطی آن در مؤسسهٔ خاورشناسی فرهنگستان علوم ازبکستان موجود است، در تاشکند به چاپ رسیده است. تعداد واقعی رباعیات او روشن نیست اما شعر وی ساده و به دور از پیچ و تابهای مرسوم است. وی در این رباعیات مردم را به پاک نهادی، عدل و انصاف، وفاداری، شادی، طلب دانش و سربلندی فرا می خواند و گاه اوضاع زمانه و مردم ریاکار و جاهل و اسیر خرافات را مذمت می کند.(۴)
وفات
همانطور که سال دقیق تولد این پهلوان نامدار دقیق مشخص نیست، تاریخ درگذشت وی هم چندان معلوم نیست. در بسیاری از منابع اعداد ضدونقیضی ذکر شده است اما بسیاری از منابع سال ۷۲۲ قمری را سال مرگ وی ذکر کردهاند. آرامگاه وی در خیوه ازبکستان قرار دارد. شهر خیوه، ۲۵ کیلومتری جنوب شهر اورگنج مرکز استان خوارزم ازبکستان است، این مقبره به منظور بزرگداشت نام این پهلوان در فاصله سده های هشتم تا چهاردهم قمری (۱۴ تا ۲۰ میلادی) به صورت یک مجموعه فرهنگی و تاریخی ساخته شده است. همچنین به روایتی مقبرهٔ او در خوی، استان آذربایجان غربی واقع است.