«الکساندر مدوید» عضو اسبق تیم ملی کشتی آزاد شوروی سابق در وزن فوق سنگین و دارنده ۱۰ مدال طلای جهان و المپیک که در حال حاضر رییس فدراسیون کشتی کشورش بلاروس است، یکی از بزرگترین کشتی گیرهای قرن بیستم است .
ظهور و اوج گرفتن الکساندر مدوید با سال های پایانی دوران جهان پهلوان تختی همزمان بود. در حالی که مدوید، جوان، نیرومند، سراسر انگیزه و جویای نام بود، آقا تختی از دیرپاترین قهرمانان عصر خود به حساب می آمد و کم کم به آخر دوران قهرمانیش نزدیک می شد.
با این حال این فاصله باعث نشد تا بین آنها جدا از رقابت بر روی تشک، دوستی عمیق خارج از آن شکل نگیرد. مدوید در مورد تختی می گوید: «آشنایی با تختی برای من افتخار بزرگی به حساب می آید. آشنایی ما از مسابقه های کشتی آزاد قهرمانی سال ۱۹۶۱ جهان در یوکوهاما ژاپن آغاز شد. در آن میدان بزرگ، تختی برنده مدال طلای وزن هفتم شد و من در فوق سنگین مدال برنز گرفتم. این نخستین حضور من در مسابقات جهانی بود. در همین جا بود که تختی را شناختم و از نزدیک به قدرت و بزرگی اش پی بردم. او همیشه مرا دوست می داشت. ملت خودش را هم دوست داشت.
مشکل ترین مبارزات من در دوران قهرمانی، در برابر غلامرضا تختی از ایران بود. «ویلفرد دیتریش» کشتی گیر فوق سنگین آلمان غربی سابق، قهرمانی بود که با داشتن مایه های کشتی فرنگی، همواره حریف خود را مورد هجوم ناگهانی قرار می داد. دیتریش آلمانی در بین رقیبان خود، از همه از جمله من (مدوید)، سیراکوف بلغاری و تختی از ایران از نظر وزن سنگین تر بود. اما کشتی گیران بلغاری به خصوص در سنگین وزن، همیشه نیرومند و خطرناک بودند که از جمله آنها می توان به «پتکو سیراکوف» و «سعید مصطفی اف» اشاره کرد.اما غلامرضا تختی از همه آنها برای من خطرناک تر بود. زیرا او کشتی گیر بزرگی بود که با زیر و بم کشتی به خوبی آشنایی داشت.»
مدوید همچنین خاطره دیگری از جهان پهلوان تختی دارد و می گوید: « به هنگام مسابقه های کشتی آزاد قهرمانی جهان در سال ۱۹۶۲در تولیدو آمریکا، زانوی من دچار ضرب خوردگی شد. پزشک تیم ملی شوروی سابق، زانوبند را بازکرده و مشغول تزریق آمپول مسکن بود. در همین لحظه، تختی که از کنار کشتی گیران تیم ملی شوروی سابق می گذشت، همه چیز را دید. یکی از مربیان تیم ملی اتحاد جماهیر شوروی سابق به من گفت که تختی متوجه شده و در مسابقه به پای مصدوم تو می پیچد.
اما در هنگام کشتی گرفتن، تختی اصلا به پای مصدوم من دست نزد. هر دو خسته شده بودیم و باید اذعان کنم تختی با اینکه هفت سال از من بزرگ تر بود، ولی بیش از من جنبش و تحرک داشت. آن واقعه را تا آخر عمر به یاد خواهم داشت. من آن کشتی را با یک امتیاز به تختی واگذار کردم و او برنده میدان شد. این اولین مبارزه من با تختی بود.»
«پتکو سیراکوف» کشتی گیر سرشناس و سنگین وزن بلغارستان که از نظر سنی از آقا تختی بزرگتر بود و در حال حاضر در قید حیات نیست و بلغاری ها به نام او چندین سال است.
مسابقه هایی را برگزار می کنند، در باره یکی از کشتی های خود با تختی گفته است: «در مسابقه های جهانی سال ۱۹۵۹ در تهران در دیدار فینال به تختی خوردم. شگرد من اجرای فن بارانداز در خاک بود و من تبحر خاصی در اجرای این فن داشتم. کشتی من با تختی شروع شد. تختی یک بار زیر گرفت و من را خاک کرد و پایش را سگک قرار داد. ولی من روی فن سگک تختی بدل کردم و ناگهان سرپا ایستادم! کشتی بار دیگر شروع شد و تختی بار دیگر زیر گرفت و من را یک بار دیگر خاک کرد و باز هم رفت توی سگک پای من. دقیقه دوم یا سوم کشتی بود که فشار سگک سنگین و «خوفناک» تختی موجب شد درد شدیدی را در پای خود احساس کنم و به همین خاطر با دست به پای خود اشاره کرده و تختی من را رها کرد و از جا بلند شد! در همان وقت فریاد تماشاگران ایرانی بلند شد که چرا تختی این کار را کرده است. وقتی انسان دوستی تختی را دیدم، دیگر منتظر رای داور نشدم و خودم دست تختی را به عنوان کشتی گیر برنده، بلند کردم و او به مدال طلای جهان رسید.»
*مرحوم «جعفر سلماسی» اولین مدال آور ورزش ایران در تاریخ بازی های المپیک (برنده مدال برنز مسابقه های وزنه برداری بازی های المپیک ۱۹۴۸ لندن) در مورد جهان پهلوان تختی چنین می گفت: «در روز افتتاح بازی های المپیک ۱۹۶۰ رم، رییس تربیت بدنی وقت، پرچم ایران را برای رژه رفتن در پیشاپیش ورزشکاران ایرانی در ورزشگاه به دست جهان پهلوان تختی داد ولی او به طرف من آمد و گفت که برداشتن پرچم ایران حق شما است چون که اولین قهرمان المپیک ایران هستی.
من هر چه معذرت خواستم و از آن روح ورزشی بسیار بلند و از خودگذشتگی بی مانند او تشکر و سپاسگزاری کردم، منصرف نشد و من هم به ناچار خواسته او را اجابت کردم و پرچم ایران را گرفته و برای رژه رفتن آماده شدم. به جرات می توانم بگویم که این از خودگذشتگی نه تنها در ایران بلکه در جهان بی سابقه است و تا زنده هستم مدنظرم خواهد ماند.»