پیشکسوت کشتی ایران با بیان اینکه دیشب در خواب دیدم که حسین از دنیا رفته است،گفت: وقتی پسرم صبح درب اتاق را باز کرد قبل از آنکه حرف بزند گفتم میدانم چه خبری را میخواهی به من بدهی.
بهرام مشتاقی در شرایطی که به دلیل درگذشت دوست دیرینه خود در شرایط مناسبی نبود، درباره درگذشت حسین ملاقاسمی، اظهار کرد: از صبح با هیچ کس صحبت نکردم و انگار که دنیا روی سرم خراب شده است. تمام زندگی من با “حسین ملاقاسمی ” خاطره بود و یک ذره و دو ذره نیست، خاطراتمان آنقدر زیاد است که نمیدانم کدام یک از آنها را تعریف کنم. من شاگرد اصلی حشمتالله کهندل بودم و کشتی را با او شروع کردم اما بعد از مدتی که به اردوی تیم ملی رفتم دائم زیر نظر ملاقاسمی بودم و هیچوقت از هم جدا نشدیم.
پیشکسوت کشتی ایران، افزود: زمانیکه از مسابقات جهانی ۱۹۷۱ صوفیه بازگشتیم دیگر دربست در خدمت او بودم و به همراه دلیریان و یداللهی ۳ شاگرد اصلی او بودیم که در زیرزمین سالن هفت تیر تمرین میکردیم و جدا از آن شب و روز با هم بودیم، حتی برای گردش و تفریح هم از هم جدا نبودیم. او در عین جدیت در کار به حدی با ما رفیق بود که مثل یک پدر بر فرزندان خود محبت می کرد و هیچوقت نمیتوانم محبت های او را فراموش کنم.
وی خاطرنشان کرد: او تا حدی به ما نزدیک بود که از همان زمان رفت و آمد خانوادگی داشتیم و همیشه سعی میکرد مشکلات بچهها را حل و فصل کند. زمانیکه پیشکسوت شدیم و در شورای فنی حضور داشتیم نیز همیشه در سفربه استان های مختلف با دلیریان و او هم اتاق بودیم.
مشتاقی با ذکر خاطرهای از مرحوم حسین ملاقاسمی، گفت: او مثل مربیان الان نبود که وقتی هر کشتی گیری را میبرند بوسشان میکنند و بارها آفرین می گویند. یکی از چیزهایی که اصلا از او نمیدیدیم تبریک گفتن بود، حتی اگر قهرمان میشدیم. چرا که او تا حدی به بالا فکر میکرد که نمی خواست به این بردها قانع شویم. این موضوع همیشه برای من که اصلا از او تبریک نمی شنیدم یک حسرت شده بود. در بازیهای آسیایی ۳ یا ۴ کشتی را بردم اما او باز هم فقط یک خسته نباشید به من گفت. در فینال باید مقابل بایانمونخ مغولستانی که نقره المپیک و طلای جهان داشت مبارزه میکردم. وقتی موفق به شکست این کشتیگیر شدم و به پایین تشک آمدم، او از خوشحالی من را بوسید که عکس آن هم موجود است. من از برخورد او جا خوردم و یک دفعه او را نگاه کردم و گفتم چه عجب ما را هم بوسیدی!
دارنده مدال طلای بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ تهران، افزود: حتی این اواخر هم که با هم صحبت میکردیم به او گفتم یادت است من را بوسیدی؟ به او گفتم مزه آن بوسه هنوز بعد از ۵۰ سال برایم شیرین است و هیچوقت از یادم نمیرود. او در عین اینکه با شاگردانش رفیق بود، اصلا آنها را لوس نمیکرد. به خدا همان چیزهایی که او ۵۰ سال پیش به ما میگفت را مربیان الان میگویند. مثلا همیشه کنار تشک میگفت دستت کار کند، الان هم مربیان همینها را میگویند. ملاقاسمی و گیوهچی سردمداران مربیگری کشتی در ایران بودند و خیلی از آنها یاد گرفتیم. او رابطه نزدیکی با تختی داشت و ما هم وقتی از او سوال میکردیم، خاطرات خوبی را از تختی برایمان تعریف میکرد و همیشه میگفت در عمرم مثل تختی پاک و خاکی ندیدم. خدا هر دوی آنها را رحمت کند.
علی غریب نواز