به آرامش عشق ،به لطافت نسیم ،به بلندای موج ،به رهایی باد ،شکوفاتر از شکفتن بهار،درخشانتر ازدرخشیدن آفتاب ،استوارتر از استواری کوه و پاک تر از صداقت آسمان ،به سبزی سبزه های جنگل و زلالتر از آبی آب.
او که از کنار ما گذشت چون نسیم بهار ،مردی بود توفنده تر از طوفان.
او تمامیت تاریخ بود. او تکرار دوباره یک شروع سرنوشت ساز بود . موجی که از دستان او برخاست از مرزهای خاکیان گذشت و افلاک را به زمین پیوند زد .
با او زمین رنگ آسمان گرفت. او با نسیم آمد و چون طوفان از میان ما رخت بر بست .
عظمت و حقیقت مردانی چون امام خمینی(ره) در ذهن زمینی ما هرگز نخواهد گنجید چرا که شخصیت او به انوار خورشیدی مانند است که انسان زمینی برای دست یافتنش باید درپس حجاب به چشمه هایی از این انوار بسنده کند.
امام خمینی عشق به خاندان وحی بود و روح عرفانی اش نوید امن وایمان.
حضورش رستاخیز امتی بود که ظلم ستیزی را تجربه میکردند.
حرکت انبیایی امام، تاریخ را درنوردید و به فراتر از زمان دست یافت و جهان را به روشنایی فرا میخواند .
رها چون طوفان عالم ظلمت را در نوردید تا خورشید را به تاریکی هدیه کند .
او با آتش عشق ومعنویت شب یلدا را به سپیده پیوند زد.
امروز امام در گنبد طلائی در جنوبی ترین غرب شهر تهران فارغ از هیاهو خفته است.گنبد طلائی اش از دور دست ها پیداست.
در سی و سومین سالروز ارتحالش دلتنگی ها و بغض دوباره به سراغمان آمده است. اما باورمان را پیوند زدیم همچون ستارههای غریبی که منتظرند تا رصد کننده ای آنها را رصد کند .
چه سخت است، سخن گفتن از روحی بلند و از انسانی بزرگ، اویی که صفاتش در علم کلام نمی گنجد، او در همه چیز یک معنا بود. عارفی بزرگ، رهبری دانا و امامی برای یک امت ،امامی که مرز جغرافیایی ندارد .
و اما رخصت پهلوان از روح بلند رهبر انقلاب، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، رخصت می خواهد، همچون سالهای گذشته در نوشتاری کوتاه تا بخشی از این طلیعه ی بلند را هجی کند .
رخصت پهلوان می خواهد همچون نقطهای در عالم کائنات بخشی از روایت زندگی معمار کبیر انقلاب را راوی باشد. چرا که معتقد است قلم مشتاق است که تقدیر تاریخی پیر جماران را به تصویر بکشد.
رخصت پهلوان تمامی ارادت خویش را با خلوص تمام پیشکش آستان قدسی این پیر روحانی می کند ومردانه به مرام ومسلک قهرمانی راست قامت بر این بیعت مقدس پای می فشارد تا آفتاب ظهور نایب بر حق بر جهان گسترده شود.
یا حق