رفاقت ها ، هرگز فراموش نمی شوند

از سال ۷۳  سال‌ها گذشته، اما سوره همچنان در دل‌ها زنده است و رفاقت سوره ای ‌ها، یعنی ماندگاری، یعنی اینکه بعضی فصل‌ها هرگز ورق نمی‌خورند

سال ها گذشت، اما سوره هنوز در دل‌هایمان می‌درخشد. سی سال از آن روزهای پرهیجان و آرزوهای جوانی می‌گذرد، اما همچنان در یاد داریم که چطور در راهروهای دانشکده سوره، با شور و شوق بی‌پایان در کنار هم می‌چرخیدیم. همه‌چیز از همت صادق خاموشی آغاز شد؛ او بود که دوباره معجزه‌ای رقم زد و جمعی از هم‌دوره‌ها را به هم پیوند داد. رفقا دوباره پیدا شدند، صداها زنده شدند و دل‌ها با همان شور جوانی، یک‌صدا شدند.

ورودی ۷۳ دیگر فقط یک عدد نیست. این عدد به بخشی از وجود ما تبدیل شده، فصلی از زندگی که پر از مهر و رویاست، فصلی که در آن آغازهایی را تجربه کردیم که حالا به بار نشسته‌اند.

بعضی از ما تبدیل به کارگردان‌هایی شدیم که از دل هزار زندگی، داستان‌های انسان‌گونه می‌سازند. برخی از ما نویسنده، شاعر و روایت‌گر درد و امید این سرزمین شده‌ایم. صدای برخی از ما حالا در رادیوها طنین‌انداز است، برخی ستون‌های روزنامه‌ها شده‌اند و برخی سناریوهایی نوشتند که قاب‌های تلویزیون، اشک و لبخند مردم را به تصویر کشیدند.

ما تنها هم‌دوره نبودیم؛ ما درختانی بودیم که از یک ریشه جوانه زدیم و امروز شاخه‌ شاخه در دل هنر ایران رشد کرده‌ایم. تیمی که با گذشت سال‌ها، همچنان گوشه‌ای از این سرزمین را با نور خود روشن نگه داشته است.

امروز برگشتیم؛ با چشمانی که مهربان‌تر از همیشه شده‌اند، دل‌هایی که حالا بیشتر از همیشه پخته و بالغ شده‌اند، دست‌هایی که هنوز هم گرمای زندگی را در خود دارند. نفس کشیدن در کنار هم، همان خنده‌ها، همان لحن آشنا، همان چشم‌هایی که نیازی به کلمات ندارند، دوباره به ما یادآوری می‌کند که هیچ‌گاه رفاقت‌ها فراموش نمی‌شوند.

در دل چالوس، میان درختان سرسبز و دریا، دوباره کنار هم نفس می‌کشیم. خنده‌ها در نسیم پیچیده‌اند، خاطره‌ها قدم می‌زنند روی شن‌های خیس از باران دیشب و دل‌ها گرم‌تر از آفتاب شمال می‌زنند. حرف‌ها همچون رودهایی روان، جاری‌اند و سکوت‌ها پر از معنا و احساس شده‌اند. گویی زمان برای چند روز به عقب برگشته است، به همان سال‌های پرشور جوانی، به همان لحظاتی که هر کدام از ما همچون شعله‌ای بی‌وقفه می‌درخشیدیم.

سوره دوباره زنده است، نه در کلاس‌ها، بلکه در این دورهمی ساده و پر از معنا؛ در چشمانی که هنوز هم برق رفاقت در آن‌ها می‌درخشد. چالوس شاهد بود که هیچ فاصله‌ای، نه سال و نه فرسنگ، نتوانست این دل‌ها را از هم جدا کند. و این یعنی هنر واقعی؛ ماندن، ساختن و دوباره برگشتن. سوره هنوز ادامه دارد، نه فقط در دیوارهای دانشکده، بلکه در دل‌های ما، در ردپای ما، در هر چیزی که ساختیم و خواهیم ساخت.

این یعنی رفاقت، یعنی ماندگاری، یعنی اینکه بعضی فصل‌ها هرگز ورق نمی‌خورند.

در این جمع که گرد هم آمده‌ایم، یاد می‌کنیم از دوستی‌های بی‌پایان و اراده‌ای که هیچ‌گاه شکسته نمی‌شود؛ یاد مرامی که در قلب هر یک از ما شعله‌ور است و در هر لحظه زندگی‌مان هویدا می‌شود.

در این جمع، هر یک از ما با دست‌های خود، مشکلات دیگری را از راه برداشته‌ایم و در کنار هم، معنای واقعی همدلی را لمس کرده‌ایم. این همان روحی است که همیشه در ایران جریان داشته و امروز، در دل‌های ما زنده است.

امروز در این دورهمی ساده، یاد دو عزیز که همیشه در دل‌های ما جای دارند، گرامی داشته می‌شود. محمدرضا شاد روح که در سانحه هوایی پرواز ۳۳۰ جان به جان آفرین تسلیم کرد و فرهاد طب نوری، از نویسندگان و کارشناسان سیما که به دلیل بیماری سرطان از میان ما رفتند. یادشان گرامی است و در این لحظات، احساس می‌کنیم که همیشه در کنار ما هستند.

این جمع، این رفاقت‌ها و این همدلی‌ها نشانه‌ای از هنر واقعی زندگی است، هنری که در کنار هم بودن، در یاد یکدیگر ماندن و در سختی‌ها کنار هم ایستادن معنا پیدا می‌کند.

صدرا فشندی ، رضا فوادیان ، حامد جلالی ، سیامک بهاج روی ، صادق خاموشی ، هومن سالاری ، کوروش انصاری ، محمدرضا رضوی ، حسین کوهی ، محمد حسن محمدی ، بهزاد فیروزی ، سعید طهرانی و… حاضرین در این دورهمی بودند.

محمد کریمی

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین دیدگاه‌ها

ورزشی

<script src="https://trustseal.e-rasaneh.ir/trustseal.js"></script> <script>eRasaneh_Trustseal(86051, false);</script>