در عید غدیر، خانههای سادات روشنتر از همیشهاند. این آیین دیدار، نه تنها تجدید میثاقی با ولایت علوی، بلکه بزرگداشتی از جایگاه سادات در فرهنگ ایرانی است؛ فرهنگی که از گود زورخانه تا دل خانههای محقر، بر حرمت سیادت ارج نهاده است.
در روز عید غدیر، در کوچهها و محلهها، شور و شوقی خاص جریان میگیرد. مردم با دلهایی آکنده از نور علی (ع) به دیدار سادات میروند؛ عیدی میگیرند، دعای خیر میشنوند و لحظهای در سایه مهربانی خاندان پیامبر مینشینند. این رسم دیرینه، نه فقط آیینی مذهبی، که نشانی از یک پیوست فرهنگیِ عمیق در جان ایرانیان است.
در این روز، خانهی هر سیدی چونان حرمی کوچک میشود و زائرانش، با وضو یا بیوضو، اما با دلهایی مشتاق، به آن وارد میشوند. دیدار با سادات در عید غدیر، فرصتی است برای پیوند دوباره با مفاهیم فراموششدهای چون احترام، تبار نور، کرامت انسانی و پیوند با حقیقت.
و این حرمت، فقط در خانهها نیست که جاری است. در گود زورخانه نیز، که یکی از اصیلترین نمادهای فرهنگ پهلوانی ایرانی است، رسم بر آن است که هیچکس به مصاف یک سید نمیرود. سادات در زورخانه، حرمت دارند. اگر سیدی به میدان بیاید، دیگران عقب میکشند. چرا که سادت، نه فقط شناسنامه ای برای ورزش، بلکه سنگینی بار اخلاق و حرمت است. گود زورخانه، همواره جایی برای تجلی حرمتگذاری به پیشکسوت، و بالاتر از آن، به سادات بوده است.
در دل این سنتها، یک معنا تکرار میشود: سید بودن، فقط یک لقب نیست؛ یک مسئولیت است. یک نورِ جاری در تبار و رفتار است. آنها که میراثدار نسب علی (ع) هستند، با دعایشان گره از دلها میگشایند، و با نگاهشان، برکت را میان مردم پخش میکنند.
امروز هم، در دل شهرهای مدرن، در خانههایی که شاید فاصله گرفتهاند از کوچههای صمیمی دیروز، هنوز سادات حرمت دارند. هنوز عیدیشان تبرک است و نگاهشان امید. مردم به دیدارشان میروند، نه فقط برای رسم، که برای آرامش، برکت، و تجدید عهد با حقیقت.
عید غدیر، فقط یک واقعه تاریخی نیست. میراثی است از نور، حرمت، و پیوند ناگسستنی مردم ایران با خاندان رسالت. سادات، در این آیین، ستونهایی از احتراماند؛ از زورخانه تا خانه، از دل تا قلم.