با آغاز ماه محرم، دلها دوباره به سوگ مینشینند؛ به یاد امام حسین (ع)، فرزندان و یاران وفادارش که با خون خود، راه آزادگی را برای همیشه روشن کردند.
با آمدن محرم، تقویم دلها سیاهپوش میشود. کوچهها بوی اسپند و عزا میگیرند و صدای طبلها، نغمهی بیداری را در جان مردم مینوازد.
نام امام حسین (ع) که میآید، اشک بیاختیار جاری میشود؛ اشکی از سر داغ، اما آمیخته با افتخار.
در کربلا، کفهی عشق و ایمان، در برابر شمشیر و عطش، سنگینی کرد. فرزند رشیدش علیاکبر (ع) با قامت بلند و صدای رسولگونهاش، نخستین شهید جوان بنیهاشم شد؛ و علیاصغر (ع)، نوزادی که با گلوی کوچک و خشکیدهاش، مظلومیت تا ابد را فریاد زد.
در کنار فرزندان، یاران وفاداری چون عباس (ع)، علمدار بیدست کربلا، قاسم (ع) نوجوان پاکدل، حبیببنمظاهر پیر میدان، و زهیر و سعد و مسلم، بر برگهای تاریخ، تصویر جاودان ایستادگی را رقم زدند.
اما کربلا تنها میدان جنگ نبود؛ صحنهای بود برای نمایش بلندترین قلههای ایمان، وفاداری، و انسانیت.
و زینب کبری (س)، بانویی که بعد از آنهمه داغ، قامت خم نکرد و صدای رسای عاشورا را از شام تا همیشه رساند.
محرم و صفر، نه فقط یادآور یک واقعه، که نماد یک حقیقتاند؛ حقیقتی که میگوید آزادگی، گاه هزینه دارد؛ و گاه باید، با لب تشنه، با گلوی پاره، اما با سری افراشته، به استقبال آن رفت.
در این روزها، همه چیز رنگ دیگری دارد. حتی اشکها هم معنا دارند، نذرها بوی معرفت میدهند و پرچمها، پر از خاطرهاند. خاطرهی دلاورانی که ایستادند، تا انسان بماند.
سلام بر محرم ، سلام بر صفر ، سلام بر حسین (ع) و یاران شهیدش.
محمد کریمی