اربعین، شوری است که در رگهای زمین جاری است، نغمهای است که در باد میپیچد و هزاران دل را به هم پیوند میدهد.
این روز، فراتر از یک شمارش زمانی است؛ پیمانیست میان زمین و آسمان، میان آن که رفت و آن که مانده است.
هر قدم در این راه، سنگری است برای باور؛ هر قطره خاک، فریادی است خاموش که صداهای ناگفته را به آسمان میفرستد.
در اربعین، زائران تنها گام بر زمین نمیگذارند، بلکه پل میسازند بر رودخانههای اشک و امید.
این مسیر، جایی است که ساعتها و ثانیهها معنا ندارند؛ فقط عشق است که ضربان میگیرد و زمان را به سکوتی مقدس تبدیل میکند.
اربعین یعنی خواب شبانهی سرخی که در خواب دلتنگیها میرقصد، و بیداری صبحگاهی که نغمهی عزم و صلابت است.
اینجا، هر نفس، نوای تعهد است و هر نگاه، بازخوانی قصهی عشق ابدی. یک کولهبار خاطره، یک راه بیانتها، و یک اراده به وسعت تمام دلها.
اربعین، قصهای است که نه با زبان، که با چشمها و قلبها گفته میشود؛ داستانی که هرگز به پایان نمیرسد،
زیرا هر سال، هزاران پا دوباره آن را مینویسند، و هزاران دل، بار دیگر به آن سو میروند؛جایی که خاک، ستاره میشود و زمزمهها پرواز.