در جهان پرهیاهوی امروز، گاه آرامترین انسانها عمیقترین رد را در دلها باقی میگذارند.
حاج رضا رواسیان از آن مردهایی بود که شاید کمتر از او شنیدیم، اما بسیار از او آموختیم.
مردی بیحاشیه، بیادعا، اما ریشهدار در انسانیت؛ مثل درختی که در سکوت میروید، سایه میدهد، پناه میشود، و هیچگاه بر خود نمیبالد.
او از آن پدرهایی بود که زندگی را با لبخند و خدمت معنا میکرد. باور داشت مهر اگر بخشیده شود، هزاران برابر برمیگردد. دلش به وسعت کویر و همتش بلند بود.
کاشانی ها هم خوب میدانند که حاج رضا فقط پدر یک خانواده نبود؛ پدری بود برای خیلیها که هرگز حتی نامشان را نمیدانست. از یاری بیماران گرفته تا کمک بیچشمداشت به نیازمندان، رد قدمهایش در کوچهپسکوچههای زندگی مردم شهر، هنوز هم پیدا است.
و حالا، پس از رفتنش، یاد او تنها در قاب عکس یا خاطرهای دور باز نمیماند.
حاج رضا رواسیان ، خود فرزند مرام بود ، پرورشیافتهی مکتب پهلوانی. او تا لحظه خداحافظی هم دل به سنتها بسته بود؛ به آیینی که پهلوانی را نه در بازو، که در بخشش و اخلاق میجوید.
او آموخته بود که «پهلوان» کسیست که خم میشود تا دیگری را بلند کند او می گفت : «زور» یعنی زورِ دل، زورِ مهربانی و تا لحظه آخر نیز بر این جمله وفادار بود.
روحش شاد و یادش گرامی … محمد کریمی