یادداشت برای مردی که نمی خواست ستاره باشد

چهارده سال عروج عزت الله کریمی گذشته، اما هنوز نامش با احترام، با مهر، با غرور زمزمه می‌شود. گویی نه چهارده سال، که فقط چهارده روز از کوچش گذشته؛ آن‌قدر که یادش تازه است و جایش هنوز خالی.

عزت الله کریمی، مردی بود از جنس مهر و مردانگی. اهل دل بود و اهل ادب؛ جان‌داده به هنر، دل‌بسته به آئین پهلوانی. نه فقط در گود زورخانه، که در میان سطرهای نشریه‌اش (رخصت پهلوان ) می‌ توان آن را حس کرد. تنها نشریه‌ی تخصصی ورزش زورخانه‌ای، که زیر قلم گرم و نگاه عمیقش، نه‌تنها زنده ماند، که ریشه گرفت؛ جایی برای نفس کشیدن سنت، آئین و اصالت.

او اهل ریا نبود، اما اهل عطا بود؛ دست‌به‌خیر، بی‌ادعا، چنان که هرکه او را می‌شناخت، از سخاوتش حکایتی در دل داشت.

با ورزشکاران یکی بود، با هنرمندان هم‌دل. نه می‌خواست ستاره باشد، نه دیده شود؛ فقط می‌خواست خدمتی بکند، چراغی روشن کند در دل شب‌های فراموشی.

و امروز، چهارده سال پس از آن روز تلخ، فرزندانش هنوز رد پای او را دنبال می‌کنند؛ هنوز با همان شوق، با همان تعهد، قلم به دست گرفته‌اند تا نگذارند آنچه پدرشان عاشقانه به آن دل بسته بود، به فراموشی سپرده شود. هر خطی که می‌نویسند، دنباله‌ی نام پدری‌ست که نه فقط برای خانواده‌اش، که برای جامعه‌ی ورزش زورخانه‌ای، پدر بود.

یاد عزت الله کریمی نه فقط در قلب دوستان و خانواده، که در لابه‌لای برگ‌های رخصت پهلوان، در ضرب مرشدها، در خاک گود زورخانه، جاودانه است. او رفته، اما نه خاموش؛ مانده است، با عزت، با نامی که هنوز با احترام برده می‌شود؛

زیرا پهلوانان نمی‌میرند، آن‌ها در دل مردم، در حافظه‌ی تاریخ، تا همیشه نفس می‌کشند.

محمد کریمی

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین دیدگاه‌ها

ورزشی

<script src="https://trustseal.e-rasaneh.ir/trustseal.js"></script> <script>eRasaneh_Trustseal(86051, false);</script>