اربعین؛ روز بازگشت پرستوهای داغدار به کاشانه، روز رهایی از اسارتها، روز گسستن غل و زنجیرها، هجرت از غربت و آوارگی، ساکن شدن در حریم امن دوست است.
اربعین؛ روز زیبایی حقیقت، روز زیارت چشمها از زیباییهای کربلا، روز تماشای واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظیم کربلا.
اربعین؛ پایان شمرها و حرمله ها، پایان قهقههها و هوسرانیها، پایان تشنگیها و غل و زنجیرها، و پایان هراس دخترکان است.
اشک امان نمیدهد. شیعه بعد از چهل روز حزن و اندوه، اینک در روز اربعین داغ دلش تازه شده است. شعر محتشم را باز میخواند:«گویا عزای اشرف اولاد آدم است…» علمها هنوز در کوچهها برپا هستند. پرچمهای روضه در گوشه و کنار شهر دیده میشوند. به یاد روزی که سختترین روز برای آدم و عالم بود، شیعه آتش میگیرد.
مگر مصیبتی بالاتر از آن تصور میشود؟ روزی که سر نوه رسول خدا بر سر نیزه رفت. همان سر مطهر و مبارکی که منزل به منزل به کوفه و شام رفت تا به مجلس یزید رسید… و قلمی که از نوشتن این واقعه شرم دارد. برای این اتفاق و این جسارت، اگر همه انسانها تا آخر عالم اشک بریزند کم است. اگر تا آخر عمر بر سر مقتلها گریه کنم تا به روز چهلم برسم، از دیدهها خون میچکد.
در هر روز از این چهل روز، روزی نبوده است که سختیای بر اسرای کربلا وارد نشود. از آن روز که زینب بین قتلگاه و تل زینبیه میدوید؛ از آن روز که بچهها را زیر پر و بال میگرفت؛ از آن روز که به لشکریانی که قصد جان امام زین العابدین را داشتند، اجازه نداد دست به سوی او دراز کنند؛ از آن روز که یزید را رسوا کرد و هر که سخنان او را شنید، گفت از صحبت کردن و خطابه آتشینش معلوم است که حقا که دختر علی بن ابیطالب علیه السلام است. از آن روز که مظلومیت آنها آشکار شد و…
برپا داشتن عزاداری در روز اربعین از همه آن روزها نشان دارد.
السلام عیک یا اباعبدالله الحسین (ع)