بوی خوش ولایت در شبهای قدر
بوستان قدر، سفره معنوی گسترانیدهای است که نزول ملائک و صعود ملکوتیان فضایش را معطر و آراسته کرده و زمزمه مرغان حق از اطرافش به گوش میرسد. مائده آسمانیاش انوار قرآنی و غفران الهی است و مهمان ویژهاش منجی عالم بشریت، قائم آل محمد(عج) است. آری این سفره که مظهر وصل و منشأ کمال انسان است به بوی خوش ولایت معطر شده است. پس مبادا غفلت کنیم و لیله القدر را از کف رفته ببینیم. ضیافت الهی من و تو را به سفره نورانی «قرآن» و «غفران» فرا میخواند پس دریغ است شب قدر را از کف بدهیم، بی هیچ توشهگرفتنی برای آخرت و درسآموزی برای دنیا.
زمان پاکسازی است در شبهای قدر
شب قدر، گاه رویش بالهای پرواز است؛ عطر و بوی طراوت زندگانی است. گاه تبلور شور و نور و نواست؛ زمان فریاد پاکترین لحظههای حیات، و هنگامه خوبِ شکفتن است. اینک ماییم و شب قدر. ماییم و زمان پاکسازی جان و تهذیب نفس و تزکیه اخلاق. ماییم و چشیدن طعم تقوا و عبادت، و شب زندهداری و تلاوت. مبادا که فردا چشم به عید فطر بگشاییم و شب قدر را از دست رفته ببینیم. مبادا امروزمان به امید فردا و فردایمان به حسرت دیروز سپری شود. شگفتا که از سپری شدن روز و شب و گذشتن ماه و سال، عبرت نمیگیریم. دریغا که از گذشت سریع زمان و از کف دادن فرصتهای ارزشمند غافلیم. راستی برادر، از آن شب قدر تا این شب قدر چه کردی؟
در خلوت نیایش
امشب همه چیز فراهم است: دعوت ربوبی، سفره آسمانی، خدایی که میخواهد ببخشاید، و قلمهایی که منتظرند گناه را خط بزنند. فقط مانده است ما چه بکنیم. پس باید برخاست و در کرانه نیایش پهلو گرفت. امشب همه درها گشوده است و همه جادههای نورانی معراج باز است. تنها کافی است در جویبار انابت تن بشویی تا اجابت شوی. پس بیایید در خلوت شبانه نیایش و در سکوت روحفزای شب، خدا خدا بگوییم تا فرشتگان الهی ما واماندگان را دستگیری کنند و در لحظههای سخت زندگی به یاریمان بشتابند.
دریچهای به سمت فجر
چشمها روزهاند تا بیاموزند جز به ملکوت گشوده نشوند. قلبها روزهاند تا برای حضور کسی که درک حضورش بهار را میآورد، آماده شوند. دستها روزهاند تا گرمای عاطفه بیابند و بذرافشان مزرعه دلها شوند. قرار است همه وجود روزه باشد. همه روزنههای وجود بسته شوند تا فرصت باز شدن یک دریچه بسته فراهم شود؛ دریچهای به سمت فجر.
«سلامٌ هِیَ حَتی مَطْلَعِ الفَجْر». قرار است فرشته ببارد. پس از یازده ماه خشکسالی، جانها نوازش باران، صدای خرّم رویش و عطر خوش شکوفههای تجلی را بچشند. قرار است زمین، حادثهگاه بزرگی باشد؛ روحالامین بیاید؛ جبرییل چتر بالهایش را بر شبی عزیز بگشاید؛ آسمانْ بارانی از آیه بباراند و قرآن بر جانهای مستعد نازل شود.
وقت زمزمه
لیله القدر است؛ درهای جهنم بسته است؛ شیطان شیون میکند؛ دست و پایش بسته است و اگر آدمها بجنبند، فرصت خوبی است تا شیطان در بند است از شیطنتهای خود بکاهند و تا درهای بهشت باز است شتاب کنند که هرکه دیر بجنبد، پشت در خواهد ماند.
زمان نیایش و فصل استجابت است تا از خواب به نفع «بیداری» گذشت.
زیرا چشمهای بسته، فرصت تماشا را از انسان میگیرند.